نظریه «مرگ مؤلف» رولان بارت، که در سال ۱۹۶۷ مطرح شد، یکی از نظریههای محوری در نقد ادبی و نشانهشناسی به شمار میرود. این نظریه با تأکید بر استقلال متن از نیت مؤلف و نقش فعال خواننده در خلق معنا، رویکردی نوین به روشهای تفسیری معرفی کرد. مقاله پیش رو تأثیر این نظریه را بر روشهای تفسیری قرآن بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه ایدههای بارت میتوانند در خوانش های نوین قرآن به کار روند. با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی، این پژوهش به بررسی تطبیقی نظریه بارت با روشهای تفسیری قرآن پرداخته و چالشها و فرصتهای این رهیافت را ارزیابی میکند. نتایج این بررسی نشان میدهد که این نظریه، هرچند ظرفیتهای مهمی برای پویایی تفسیر ارائه میدهد، اما با برخی الزامات معرفتشناختی کلام الهی ناسازگاری دارد. در چارچوب هستیشناسی فهم، فهمنده و مفسر نص قرآن قادر است برداشتهای گوناگونی ارائه دهد، اما این برداشتها بدون توجه به مُراد الهی از اعتبار برخوردار نخواهند بود. در زمینهی چندمعنایی زبانی، تأکید بارت بر خودکفایی زبان و شبکهی دلالتهای آن با ساختار نشانهشناختی قرآن سازگاری دارد؛ با این حال، نبود چارچوبی برای تثبیت معنا میتواند خطر گرایش به تکثر معنایی بیضابطه و کنترلنشده را به دنبال داشته باشد.
Delshad Y, Ebadi M. Theoretical Approach of Roland Barthes’ “Death of the Author” in Qur’anic Interpretative Methods:
A Comparative Analysis and Challenges. 3 2025; 24 (49) :251-273 URL: http://pdmag.ir/article-1-2178-fa.html